روانشناسی

طلبکاری اجتماعی، پیامدهای منفی و راه‌هایی برای پیشگیری و کنترل آن

  • هر یک از ما انسانها انتظار داریم در ازای انجام وظایف خود حقوق متقابل را از دیگران دریافت کنیم. به عبارت دیگر ، انجام وظایف ما به معنای پرداخت دستمزد دیگران است. همانطور که امیدواریم دیگران به حقوق ما توجه کنند و به آنها احترام بگذارند. اما آیا در شرایط مختلف اجتماعی ، آیا رابطه بین انجام کار و مطالبه حقوقمان به همان شکل باقی می ماند؟ انجام ندهید! در این صورت ، عواقب این تغییر رفتار چه خواهد بود؟ چگونه می توان با مدیریت ذهن و تغییر و بهبود رفتار ، مثبت ترین نتیجه این تحول را به دست آورد؟ چگونه بدهی های اجتماعی را کاهش دهیم؟ با ما همراه باشید ، در این مقاله می خواهیم به این سوالات پاسخ دهیم.

    دگرگونی الگوی رفتاری در اثر تغییر حس مالکیت

    به طور کلی ، و نه به طور مطلق ، تجربه قرار گرفتن در موقعیت های مختلف الگوی رفتار ما را تغییر می دهد. به عنوان مثال ، تعداد زیادی از افراد متعلق به اقلیت های قومی ، مذهبی و خارجی که در یک جامعه زندگی می کنند ، کمتر از آنچه به طور پیش فرض حق دارند درخواست می کنند. از آنجا که مهمانان اغلب کمتر از آنچه باید در خانه پرورشگاهی رضایت دارند.

    دلیل تفاوت این دو الگوی رفتاری تا حدی به تفاوت حس مالکیت ما بستگی دارد. وقتی در مهمانی هستیم ، متعهد به رعایت آداب مهمانی هستیم و تا آنجا که ممکن است به نادیده گرفتن برخی از خواسته های خود بسنده می کنیم. زیرا برخلاف خانه ما ، احساس می کنیم در خانه میزبان ، حقوق آبی زیادی نداریم.

    با پیوستن به یک جامعه جدید ، تجربه این بیگانگی ، ما داوطلبانه یا غیر ارادی به خود یادآوری می کنیم که یک اقلیت هستیم. بنابراین ، برای پذیرفته شدن ، ما خود را ملزم به تلاش بیشتر و نشان دادن شایستگی های خود می دانیم. گویی می خواهیم به مردم پیام دهیم که استفاده ما از منابع آنها بیهوده نخواهد بود. به عبارت دیگر ، اگر شما ما را به عنوان یک نفر به میز خود دعوت کرده اید ، ما حاضریم محبت شما را در مقابل ما به عنوان یک فرد و گاهی حتی بیش از یک نفر متقابل جبران کنیم. این وضعیت بخشی جدایی ناپذیر از روند مهاجرت است. یا مهاجرت عینی یا مهاجرت ذهنی.

    ریشه‌های طلبکاری اجتماعی

    ریشه‌های مختلف طلبکاری اجتماعی در چیست

    یکی از مهمترین ریشه های اعتبار اجتماعی توزیع نابرابر و شاید ناعادلانه منابع بین افراد است. به عنوان مثال ، میزان دسترسی به تجهیزات اجابت مزاج ، و همچنین سرعت و سهولت ارائه آن.

    بر هیچ کس پوشیده نیست که کمبود منابع یا توزیع نامتناسب آنها بقای بسیاری از افراد را به خطر می اندازد. واکنش انسان ها به این خطر متفاوت است. به عنوان مثال ، ما وارد یک رقابت سالم یا ناسالم می شویم. یا تا حد ممکن نیاز خود را رها می کنیم ، یا سعی می کنیم به جای دریافت پاسخ مورد نیاز ، با سایر منابع و دارایی های خود هزینه آن را بپردازیم.

    عامل دیگر عدم توانایی در اعمال است. درخواست بی پاسخ به معنای نیاز برآورده نشده است. عدم پاسخگویی به این نیاز ، به دلیل شدت و ضعف این نیاز ، حال ما را بد می کند. اگر ما مسئولیت این وضعیت بد را نپذیریم و راهی برای حل آن فکر نکنیم ، بلعیده و افسرده می شویم ، یا با اخراج آن ، افراد ضعیف تر از خود را به ناحق مجازات می کنیم.اما یکی از عوامل اصلی اعتبار اجتماعی نادیده گرفتن حقوق فردی و اجتماعی است. در ما تعادلی وجود دارد که اگر ترازوی آنها برابر نباشد ، احساس بدی خواهیم داشت. قرار گرفتن در این مقیاس انگیزه ای برای تلاش برای بازگرداندن تعادل در زندگی است. یکی از مهمترین عوامل برهم زننده تعادل این تعادل عدم تناسب بین دستمزد و وظایف است. اگر حقوق ما متناسب با وظایف ما نباشد تعادل بین این دو بر هم خواهد خورد. با این حال ، اگر ما اسیر امنیت و تنهایی هستیم ، برای برقراری تعادل ، می توانیم حقوق خود را از شخصی بخواهیم که وظیفه خود را انجام نداده ایم.

    پیامدهای مثبت مقابله‌ با طلبکاری اجتماعی

    در این شرایط ، اگر ما در اقلیت هستیم یا در موقعیت ضعف قرار داریم ، ابتدا به طور پیش فرض فرض می کنیم که مشارکت طبیعی ما کمتر از آن است. در نتیجه ، با وجود استفاده نابرابر از منابع ، تلاش ما با توجه به شدت و ضعف نیازهای ما تغییر می کند. یکی از محصولات این تلاش مضاعف ، استقلال بیشتر از نظر و عمل ، استفاده مفید از زمان ، مهارت افزایی و انباشت سرمایه است.

    نشانه‌های ابتلا به طلبکاری اجتماعی

    ما می توانیم نشانه های بدهکاری اجتماعی را در ذهنیت ، گفتار و رفتار خود تشخیص دهیم. وقتی به این ویروس روانی مبتلا می شویم:

    ما غالباً منفعل هستیم و منتظر نجات دهنده ای هستیم تا مشکلات ما را حل کند.

    ما می خواهیم به زیر دستان خود از چشم یک کارمند فرمانده نگاه کنیم.

    ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است از مسئولیت های خود اجتناب کنیم.

    به جای حل مشکل ، ما به دنبال حذف آن یا واگذاری آن به شخص دیگری هستیم.

    اگر به خواسته های غیر واقعی خود نرسیم ، فقط بدخلق و بدخلق می شویم.

    ما اغلب مایل هستیم خشم ناشی از شکست های خود را بر دیگران تخلیه کنیم.

    با نشستن با ما ، دیگران ممکن است تصور کنند که در رابطه ای نابرابر هستند.

    دیگران باید مراقب باشند که با تفسیر نادرست رفتارهایشان باعث آزردگی آنها نشوند.

    ما به جای توجیه و عذرخواهی برای اشتباهات خود ، مدام رفتار خود را توجیه می کنیم. در اصل ، ما به جای بهبود عملکردمان ، امیدواریم دیگران ما را ببخشند.

    ما به جای عملگرا بودن و حل مشکلات فردی خود ، به دیگران توصیه می کنیم مشکلات مشابهی را در زندگی شخصی خود حل کرده و راه را به آنها نشان دهند.

    ما افرادی را که قادر به درک مسائل نیستند سرزنش می کنیم. همان چیزهایی که ما نمی خواهیم یا نمی توانیم از عهده آنها برآییم. در اصل ، ما از محاکمه خود فرار می کنیم و متهم دیگری را جایگزین می کنیم.

    ایجاد گناه در دیگران به عادت ما تبدیل می شود. ما این کار را گاهی با استفاده از خشونت انجام می دهیم ، گاهی اوقات با ساز مخالف می نوازیم ، گاهی حالات بد خود را به دیگران منتقل می کنیم و گاهی تحت ستم قرار می گیریم و ضعف خود را بیان می کنیم. نتیجه ایجاد گناه در دیگران اغلب خجالت کشیدن آنها است. بنابراین ، برای جلوگیری از این خجالت و رضایت ما ، آنها می توانند از دستورات ما اطاعت کنند.

    هرچه این موارد بیشتر در مورد مدل ذهنی و الگوی رفتاری ما اعمال شود ، شانس ما برای توسعه اعتبار اجتماعی بیشتر می شود.

    پیامدهای منفی طلبکاری اجتماعی

    غلبه بر بدهی های اجتماعی وقتی آب زیادی را در جایی قرار دهیم ، دشوارتر می شود. گاهی اوقات حتی ممکن است بخواهیم بیش از حد کار کنیم و بیش از حد نرم باشیم.

    واضح است که یک رویکرد منفعلانه به مشکلات زندگی تنها منجر به یک چرخه شکست و تداوم آنها می شود.هرچه این الگوی ذهنی و الگوی رفتاری بیشتر در تعداد زیادی از افراد منطبق باشد ، ارتباط بین آنها بیشتر شبیه بازی والیبال بدون حضور تیم حریف می شود. گروهی از مردم توپ را به یکدیگر پرتاب می کنند. به نظر می رسد هیچ کس قادر یا مایل به نگه داشتن این گدازه سوزان در دستان خود نیست.

    از سوی دیگر ، فرار از مسئولیت های طولانی مدت منجر به شکست ، هدر رفتن منابع ، موج کلی نفرت و ایجاد دیوار احساسی بین افراد می شود.

    این مطلب ادامه دارد … .

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    10 − دو =

    دکمه بازگشت به بالا