مدیریت و رهبری

۶ دلیلی که رهبران باهوش شکست می‌خورند

  • بیشتر مشاغل توسط افراد بسیار باهوشی اداره می شوند ، اما وقتی این مشاغل از کار می افتند ، معمولاً به دلیل اشتباهات احمقانه این رهبران هوشمند است. اما چرا این افراد موفق باعث شکست شرکت می شوند و چگونه می توان از این خرابی ها جلوگیری کرد؟ آیا این شکست ها اجتناب ناپذیر است یا می توان از تجربیات شکست خورده این افراد درس گرفت و از بروز شرایط دشوار جلوگیری کرد؟ در این مقاله ، نمونه هایی از شرکت های شکست خورده و ویژگی های مشترک مدیران را بررسی می کنیم که علی رغم هوش و توانایی بالایی که دارند ، باعث شکست و حتی ورشکستگی شرکتشان شده اند.

    نمونه های زیادی از این شرکت ها وجود دارد و همه آنها نمی توانند ذکر شوند ، اما از جمله آنها می توان به کداک و زیراکس اشاره کرد. کداک شرکتی است که فناوری عکاسی دیجیتال را اختراع کرد و سپس آن را رها کرد زیرا رهبر آن می ترسید که عکاسی دیجیتال مشاغل اصلی آنها را مختل کند. سرانجام شرکت ورشکست شد. مثال دیگر زیراکس است. این شرکت از سرمایه گذاری در یکی از تأثیرگذارترین محصولات تاریخ (دسک تاپ با رابط کاربری گرافیکی) اجتناب کرد و همچنین به کارمندان اپل اجازه داد تجهیزات و امکانات شرکت را مشاهده کرده و از فناوری خود کپی کنند. نیازی به گفتن نیست که این شرکت تا کجا پیش رفته است!

    ممکن است به راحتی بگویید که این رهبران بی توجه بوده اند و چنین شکست هایی هرگز برای ما اتفاق نخواهد افتاد. اما حقیقت این است که این رهبران افراد باهوشی با سابقه عالی بودند و مطمئن باشید که آنها توجه کافی به مسائل داشتند و این اشتباهات نتیجه سهل انگاری آنها نبوده است. واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟

    تصمیم‌های ضعیف

    سیدنی فینکلشتاین ، استاد دانشکده تجارت دارتموث تاک ، شش سال را صرف تحقیق در مورد پاسخ این سال کرد. او و همکارانش 51 مورد از بدنام ترین شکست ها را در دنیای تجارت بررسی کردند و با مدیران و افراد از همه اقشار مصاحبه کردند. فینکلشتاین تلاش کرد تا مکانیسم های داخلی این مشاغل را بفهمد ، ذهن مدیران ارشد آنها را جستجو کند و بفهمد چه عواملی باعث تصمیم گیری فاجعه بار آنها شده است.

    او و تیمش دریافتند که تصمیمات نادرست این رهبران هوشمند گاهی عمدی و گاه تصادفی بوده است ، اما آنها همیشه از الگوی غرور واضح پیروی کرده اند ، الگویی که می تواند موفق ترین شرکت ها را نیز سرنگون کند. ویژگی های مشترک رهبران مورد بررسی در مطالعه فینکلشتاین شامل موارد زیر است:

    ۱. خود و شرکت‌شان را دست‌نیافتنی می‌دانستند

    داشتن اهداف بلند پروازانه یا غرور پایدار مشکلی ندارد ، اما این رهبران موفقیت تجاری خود را امری مسلم و بدیهی تلقی کردند. آنها چنان عقاید خود را شیفته کرده بودند که معتقد بودند رقبا هرگز قادر به اجرای آنها نخواهند بود ، به این ترتیب اوضاع هرگز تغییر نخواهد کرد و کار آنها مختل نخواهد شد. این انتظارات و خیالات غیرواقعی شکست آنها را اجتناب ناپذیر کرد. رهبران همیشه باید موقعیت خود را در نظر بگیرند ، مخصوصاً وقتی در اوج شغل خود هستند.

    ۲. آنها نمی توانستند بگویند محل اقامت یا شرکت از کجا شروع شده است.

    مدیران شرکت های مصاحبه شده توسط فینکلشتاین در دید عمومی مردم بودند و از شهرت شرکت خود متعجب بودند. آنها چنان درگیر اعتبار شرکت بودند که نتوانستند به طور موثری آن را مدیریت کنند. علاوه بر رکود ، این منجر به عدم صداقت و فساد شده است. زیرا رهبر صاحب شرکت سعی در پنهان کردن هر آنچه تصویر شرکت را مخدوش می کند ، و از پنهان کردن آمار کم یا محصولات معیوب نمی ترسد.

    3- آنها خود را باهوش ترین فرد شرکت می دانستند.

    بسیاری از رهبران باهوش می دانند که چقدر باهوش هستند. شخصیت آنها چنان به عقلشان وابسته است که فکر می کنند نیازی به مشورت با دیگران و جویا شدن نظر ندارند. آنها سریع تصمیم می گیرند و در صورت وجود سو misتفاهم به سوالات دیگران پاسخ نمی دهند. در حالی که این رفتار با تصویر تلویزیونی رهبران قوی سازگار است ، تصمیمات سریع ، نسنجیده و محتاطانه اغلب منجر به اشتباهات بزرگی می شود. وقتی به نظرات و افکار دیگران اهمیت ندهید ، احتمال شکست شما زیاد است.

    4- مردم در اطراف قربانی جمع می شوند

    برخی از رهبران چنان به وفاداری اطرافیان خود علاقه مند هستند که انتظار حمایت بیجا و بی دلیل را در همه تصمیمات خود دارند. این کارمندان ارزشمند را منزوی کرده و هر صدایی را که می تواند در موفقیت سازمان نقش داشته باشد غرق می کند. وقتی رهبری مخالفت را خیانت می داند و حتی بدتر از آن ، اقتدار خود را تضعیف می کند ، هیچ کس نمی تواند در مورد آن هشدار دهد.

    5- پرچم های قرمز و علائم هشدار دهنده را منتقل می کنند

    پرچم‌های قرمز

    برخی از رهبران چنان درگیر تصورات شخصی خود هستند که آماده اند شرکت را برای آنها در ورطه پرتاب کنند. بسیاری از آنها گرچه از دیگران نظرات و پیشنهادات خود را می پرسند ، اما نمی خواهند عقاید و عقاید خود را کنار بگذارند. پایداری مشخصه یک رهبر است ، اما نه وقتی که به معنی نادیده گرفتن واقعیت ها باشد.

    6. آنها بیش از حد به آنچه در گذشته کار کرده است اعتماد می کنند.

    درست است که ارزیابی موفقیت ها و شکست های گذشته به رشد و توسعه کسب و کار کمک می کند ، اما گذشته نباید نیروی محرک آینده شرکت باشد. تیم تحقیقاتی فینکلشتاین دریافت که بسیاری از رهبران ناموفق به یک دوره مهم و سرنوشت ساز در حرفه خود اعتماد می کنند و همیشه سعی در تکرار آن دارند ، حتی اگر استراتژی های گذشته آنها دیگر م workثر نباشد. در حالی که نیازهای مشتری ، فناوری و فضای رقابتی به راحتی تغییر می کند. بنابراین ، رهبران موفق باید همیشه با جهان پیرامون خود سازگار شوند.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    ده + 4 =

    دکمه بازگشت به بالا