فن بیان

چطور بر خجالتی بودن و ترس از گفتگو با دیگران غلبه کنیم؟

  • خجالتی بودن یا چیزی که باعث می شود از برقراری ارتباط با دیگران راحت نشویم ، فقط یک احساس درونی است. بیشتر ما وقتی می خواهیم تصویری از خودمان بکشیم ، آرام و آرام رفتار می کنیم. بسته به شدت این مشکل ، پیامدهای جسمی و روانی بسیاری دارد. خجالتی بودن یعنی اینکه خود را ناتوان بدانید و با ناتوان بودن کاملاً متفاوت باشد. نتیجه این اختلال روانی از دست دادن فرصتهایی است که من بارها و در موقعیتهای مختلف تجربه کرده ام. بالاخره تصمیم گرفتم جدی بگیرم آنچه در این مقاله می خوانید تجربه شخصی من در برخورد با توجه غیرمعمول و مضطرب به خودم است.

    چند سال پیش ، من با دوستانم به یک مهمانی دعوت شدم و قبل از آنها به آنجا رسیدم. هیجان و استرس تمام وجودم را پر کرده بود. به دستشویی رفتم و آنقدر وقت صرف کردم که مجبور نبودم با افرادی که نمی شناسم روبرو شوم و صحبت کنم. به نظر مضحک می رسد ، اما واقعیت این است که برای یک فرد خجالتی ، تعامل اجتماعی استرس زا و استرس زا است و او را در معرض آسیب قرار می دهد.

    هیجان و استرس

    من از بچگی از آن بچه های خجالتی بودم که همیشه پشت مادرشان پنهان می شدم. هر چه بزرگتر شدم ، بیشتر حرف زدن را یاد گرفتم ، اما در ذهنم هنوز کودک خجالتی بودم. اگرچه در مورد خانواده و دوستانم خجالتی نبودم ، اما همیشه از برقراری ارتباط با افرادی که نمی شناختم ، قضاوت درباره آنها ، و اینکه ممکن است مرا نپذیرند می ترسیدم.

    وقتی کم‌رویی و خجالتی بودن به یک معضل تبدیل می‌شود‌

    نتیجه تلاش من برای رها کردن خجالت به تدریج پیشرفت کرد و مشکلات ناشی از کمرویی من به من یاد داد که چگونه از شر آن خلاص شوم. به عنوان مثال ، در یکی از مشاغل اولیه من ، زمانی که در یک شرکت کار می کردم ، یک مشکل کوچک در دفتر حسابداری داشتم. شماره لیست مشتری مطابقت ندارد. از آنجا که من خجالتی بودم ، به جای اینکه درمورد مشکل با رئیسم صحبت کنم و از او بپرسم که چه کاری باید انجام دهم ، تصمیم گرفتم خودم این مسئله را حل کنم. نتیجه این شد که مسئله پیش پا افتاده به یک معضل بزرگ تبدیل شد که جبران آن روزها زمان بر بود.

    من در کار بعدی خود با کسی صحبت نکردم. پشت میزم نشستم و کار کردم ، امیدوارم دیگران مرا تنها بگذارند. تا اینکه یک روز یکی از همکارانم مرا به احمق بودن متهم کرد. من واقعاً شوکه شدم. من هرگز فکر نمی کردم از دیگران بهتر باشم ، اما همیشه از آنها می ترسیدم. وقتی از او پرسیدم چه چیزی باعث شده است او اینگونه درباره من فکر کند ، گفت: “زیرا هرگز با ما صحبت نمی کنی!”

    چگونه آرام آرام بر کم‌رویی غلبه کردم

    کم‌رویی

    حتی اکنون ، پس از یک تمرین طولانی ، گاهی احساس ناخوشایندی می کنم ، و با این حال گاهی اوقات وقتی مردم از من س askالی می پرسند ، دلم گرفته می شود. من خودم را مجبور می کنم صحبت کنم ، اما آنقدر می ترسم که گاهی جواب ها احمقانه است. دهان می ترسم با غریبه ها صحبت کنم. چون مطمئن نیستم که آیا می توانم مکالمه ای را شروع کنم و مکالمه را ادامه دهم یا خیر. اما خبر خوب این است که با تمرین مهارت های مختلف ، این ترس به تدریج کاهش می یابد. تکرار جملات در این مورد می تواند مفید باشد. به عنوان مثال: من درونگرا هستم؛ اما این بدان معنا نیست که من باید خجالتی باشم. این دو کاملاً متفاوت هستند. کمرویی را به عنوان عادتی در نظر بگیرید که مانند همه عادت های دیگر قابل ترک است. با پذیرش این واقعیت ، می توانید مهارت های اجتماعی خود را رشد دهید.

    من ممکن است دوست داشتنی ترین و خنده دارترین مهمانی مهمانی نباشم. اما با کمی تلاش می توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم و یاد بگیرم که صریح درباره خودم و افکارم صحبت کنم.

    افراد خجالتی غالباً درباره رفتار و گفتار خود بسیار فکر می کنند. من مجبور شدم وسواس و کنجکاوی خود را درباره اینکه دیگران چگونه مرا ارزیابی می کنند کنار بگذارم. پس از گذراندن وقت با دوستان ، در مورد تمام جزئیات تأمل می کردم و اگر سخنی می گفتم که ممکن است از آن سو تفاهم شود ، خودم را مقصر می دانم. این وسواس بیش از روابط اجتماعی مرا می ترساند. تا اینکه یکی از سخنان دوستان نزدیکم با این طرز تفکر احساس خودشیفتگی در من ایجاد کرد. واقعاً خودشیفتگی است که فکر کنیم مردم دائماً به من ، حرفه و رفتار من توجه می کنند. نکته این است که احتمالاً برای آنها اهمیتی ندارد. آنها بیشتر اوقات به قدری شلوغ هستند که راهی برای انجام این کار ندارند. همه ما گهگاه کارهای احمقانه انجام می دهیم و بسیاری از مردم این را می فهمند. قطعاً باید قبل از صحبت دقیق فکر کنیم. اما خیلی فکر کردن درباره آنچه می گوییم دیوانه است. به طور کلی ، وقتی خیلی ناراحت و نگران شدم ، فهمیدم. هیچ کس به علت ناراحتی من فکر نمی کند و این تفکر افراطی و وسواسی فقط باعث می شود که همیشه احساس بدی داشته باشم.

    چالش ها را بپذیرید سپس قدم‌های کوچک بردارید

    چالش ها را بپذیرید

    من خجالتی بودن خود را به عنوان یک محرک فکر کردم. هر وقت احساس می کردم ماشه در حال آزاد شدن است ، این نشانه این بود که باید چالش اجتماعی بودن را بپذیرم و روی آن تمرکز کنم. سپس با گام های کوچک بر آن غلبه کردم. در اولین کارم بعد از دانشگاه ، در یک دفتر شلوغ کار کردم. هر روز صبح با یک تپش قلب و صورت قرمز وارد دفتر می شدم و با عجله به سمت مطب خود می رفتم. بنابراین یک چالش را پیش گرفتم و به خودم قول دادم که هر روز با آرامش وارد دفتر می شوم و با صدای بلند صبح را بخیر می گویم. بعد از مدتی این موضوع برای من کاملاً عادی شد و به من کمک کرد تا در کنار همکارانم راحت تر باشم. وقتی سوالی دارم ، دفعه بعد که آن شخص را می بینم ، به جای ارسال ایمیل یا گفتن به خودم ، این س askال را می پرسم. بلافاصله بلند شدم و سوالم را پرسیدم. اگر در اتاق نشیمن با کسی روبرو می شدم ، به جای اینکه آرام یا بدتر از کنار او رد شوم ، به میز برگردم و منتظر خروج او باشم ، خودم را مجبور می کنم که بگویم: چی؟ چطور هستید؟ البته گاهی جواب می دادند و من مبهوت می شدم. اگر در این شرایط قرار گرفتید ، روی کلمات و آنچه می خواهید به دیگران منتقل کنید تمرکز کنید و هرگز ذهن خود را با نحوه قضاوت آنها اشتباه نگیرید.

    بهتر است کمی و ساده شروع کنید. به عنوان مثال ، خود را مجبور کنید در مورد مسیر و آدرس س askال کنید ، یا از شخصی تعریف کنید. بعد از مدتی ، این کارهای سخت جزئی از طبیعت شما می شوند.

    در کلاس‌های بحث و گفتگو شرکت کنید

    من در جمع افراد معاشرت و اجتماعی خجالتی ترم. این احساس که من باید سریعتر از حد معمول و گاهی اوقات خارج از کنترل صحبت کنم زیرا افراد دیگر در آن گروه خیلی راحت و سریع صحبت می کنند. باید بگویم کلاسهای سخنرانی عمومی برای من بسیار مفید بودند. در این کلاس ها یاد گرفتم که با صدا راحت باشم و روی سرعت و لحن کلمات تمرکز کنم. بعلاوه ، این کلاسها به من این فرصت را داد تا در شرایطی که دیگران مجبور به شنیدن حرفهای من هستند ، تمرین صحبت کنم.

    بدانید چرا کم‌رو هستید

    محققان پیشنهاد می کنند که دلیل کمرویی خود را بدانید. به عنوان مثال ، آیا هنگام ملاقات با افراد جدید یا صحبت با شخصی که خود را جذاب می دانید ، خجالتی هستید؟

    سعی کنید بفهمید که کمرویی شما آگاهانه بروز می کند ، یا تحت تأثیر محرک ها و شرایط محیطی قرار دارد یا به رفتار مربوط می شود. وقتی کمرویی خود را بهتر بشناسید ، راحت تر می توانید راهی برای غلبه بر آن پیدا کنید.

    این مطلب ادامه دارد … .

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    18 + 11 =

    دکمه بازگشت به بالا