رابطه عاطفی و ازدواج

چرا‌ همسرتان به شما خیانت می‌کند؟

  • به راستی ، چرا مردم مانند خودشیفته ها روابط خود را تقلب می کنند؟ چه چیزی را از دست می دهند؟ این همه نامردی از کجا آمده است؟ مهمترین سوال این است که برای جلوگیری از خیانت ، چه کاری می توانیم انجام دهیم؟ یک چهارم چشمان خود و یک نمودار در اختیار ما قرار دهید تا در این مقاله مفصل بتوانیم داستان خیانت را گره بزنیم و رمزگشایی کنیم.

    چنگیز خان در 16 سالگی با همسرش ازدواج کرد و این زوج خوشبخت چهار فرزند را به جامعه منتقل کردند. امروزه ، متخصصان ژنتیک تخمین می زنند که 16 میلیون نفر در آسیا (1 در 200 نفر) از فرزندان مستقیم چنگیز خان باشند.

    خدای ناکرده ، منظور من این نیست که چنگیز خان به همسرش یا چیزی شبیه به آن خیانت کرده است. من آنجا نبودم تا ببینم. اما به نظر می رسد که خود چنگیز خان اصرار داشت که تاریخ ثبت شود که محبوب ترین شغل وی در جهان (کشتن دشمنان و سرقت اسب های آنها) لمس زنان و دختران دشمنان وی بوده است. با توجه به اینکه در آن زمان چینگیز تمام آسیا و نیمی از اروپا را فتح کرد ، می توانم به راحتی بگویم که از نظر ریشه ها و ریشه های ژنتیکی ، وی پایه اصلی افتخار مشترک یک فرد عادی است.

    مورخان تخمین می زنند که 40 میلیون نفر مدیون خون چنگیز هستند. در آن زمان 11 درصد جمعیت جهان بود. شما می دانید که نسل کشی بسیار دشوار و دشواری است. بنابراین ، به چنگیزخان این حق را می دهید که هر از گاهی اسب خود را کنار جاده بگذارد تا شخصی را بگیرد و او را با خروس بازی کند. چه کسی باید جلوی او را می گرفت؟

    نقشه جاهایی که چنگیزخان اسبش را پارک می‌کرد

    اما در اینجا دریابید: چنگیز خان تنها فردی در تاریخ نبود که به همسرش خیانت می کرد. بله ، آل ، به نظر من کاملاً چرند است. به نظر می رسد BT هم به من نمی خورد. اما معلوم شد که خیانت ، زن و مرد ، اتفاق نمی افتد. در واقع ، آمار نشان می دهد که نزدیک به یک چهارم تمام ازدواج ها خیانت را در یک مکان تجربه می کنند. اینها فقط آمار افرادی است که یا حقیقت را گفته اند یا مچ خود را گرفته اند.

    من یک روز با یک تریلر ایمیل دریافت کردم. در این نامه ها ، مردم قلبشان را به روی من باز می کنند و گاهی از من س questionsال می کنند: “چرا پدرم دیگر با من صحبت نمی کند؟” ، “چرا دوستانم فکر می کنند من آدم دست و پا چلفتی هستم؟” ، “چگونه تماس بگیرم ؟ سگ من؟ “” سلام ، با من ازدواج می کنی؟ ” “

    بسیاری از این ایمیل ها در مورد روابط افراد با یکدیگر است و بسیاری از این روابط به اندازه ویروس ابولا سالم هستند! روابط سرد و دور و عاری از هرگونه عشق. داستان های تنهایی ، غم ، فریب ، خیانت و درد را می شنوم. درد انگیزه ای ثابت در این داستان ها است.

    به ناچار ، همه این “چرا؟” آنها شروع کردند. “چرا او این کار را با من کرد؟” ، را “چرا او دیگر به من اهمیت نمی دهد؟” ، “چرا اخلاق او تغییر نمی کند؟”

    الگوریتم وفادار ماندن

    تولستوی گفت که همه روابط خوب مانند یکدیگر هستند اما هر رابطه بدی مخصوص اوست. شیر مادرش حلال است. اما فکر می کنم سوال وفاداری و اینکه چرا بعضی افراد ترجیح می دهند وفادار بمانند و دیگران پاسخ صریح و ساده ای ندارند.

    به نظر من برای اکثر مردم فکر کردن منطقی در مورد وفاداری بسیار دشوار است. یا آنقدر عصبانی می شوند که به سر طرف مقابل ضربه می زنند ، یا چنان شکایت و زخمی می شوند که جرات لازم برای نگاه منطقی به این واقعه را ندارند.

    بیایید منطقی به این موضوع نگاه کنیم. من می دانم که الگوریتم ها اصلاً عاشقانه و شاعرانه نیستند ، اما خیانت نیز همین است. بنابراین قبر پدرش ، ما الگوریتمی مانند این داریم:

    منفعت شخصی > رابطه عاشقانه = خیانت

    فرم فارسی و انسانی تر این فرمول بدان معنی است که اگر علاقه شخصی یک شخص بیشتر از رابطه عاشقانه ای باشد که دارد ، نتیجه آن خیانت خواهد بود. عوامل دخیل در این فرمول به شرح زیر است:

    1. به عنوان یک انسان ، همه ما ذاتاً خود را به دیگران ترجیح می دهیم. ما چیزهای خوبی برای خودمان می خواهیم. غذای خوب ، رابطه خوب ، کار کم ، خواب زیاد ، بازی های ویدیویی و سیب زمینی سرخ کرده.

    ۲. همه ما به عنوان یک انسان دوست داریم با شخصی که ما را دوست دارد رابطه نزدیک داشته باشیم. گویی زندگی خود را با او تقسیم کرده ایم.

    3. متأسفانه ، این دو نیاز غالباً با یکدیگر تناقض دارند. برای رسیدن به عشق ، باید جایی به علایق شخصی خود پا بگذارید. و برای رسیدن به منافع شخصی ، در بعضی جاها باید یک رابطه عاشقانه را فدا کنید.

    این می تواند به سادگی تماشای فیلمی باشد که خیلی آن را دوست ندارید یا شرکت در یک مهمانی تجاری خسته کننده که برای شما اهمیتی ندارد. اما گاهی اوقات می تواند عمیق تر و پیچیده تر باشد. مانند اینکه ترس های درونی خود را در معرض دید شریک زندگی خود قرار دهید ، یا تعهد آگاهانه ای را نسبت به کسی برای وفادار ماندن برای مدت نامعلومی انجام دهید.

    4- اگر شخصی علایق شخصی خود را بیش از عشقی که در رابطه از آن برخوردار است ، ارج نهد ، فقط یک مسئله زمان است که سرانجام او فداکاری برای رابطه را متوقف می کند و به خیانت روی می آورد. برعکس ، اگر کسی بیشتر به دنبال عشق به رابطه باشد ، حاضر است برخی از علایق شخصی خود را کنار بگذارد تا وفاداری او خدشه دار نشود.

    5- کدام مقیاس به نفع کدام یک است؟ یک طرف منافع شخصی و طرف دیگر یک رابطه عاشقانه است. اگر در هر مرحله از زندگی ، علایق شخصی بر عشق ارجحیت دارند ، این بدان معنی است که شما جنابعالی یک خیانتکار بالقوه هستید.

    6. این می تواند از دو طریق اتفاق بیفتد. یا یکی از این دو شخص سطحی و خودخواهی است که مدام به فکر منافع شخصی خود است ، یا رابطه خود در تولید عشق و صمیمیت پاره می شود.

    حال بگذارید قلب و روده هر یک از این دو دلیل خیانت را جداگانه بررسی کنیم.

    دلیل شماره‌ی ۱: منفعت‌طلبی لجام‌گسیخته

    منفعت‌طلبی لجام‌گسیخته

    به نظر من ، بلوغ به عنوان “توانایی به تعویق انداختن منافع شخصی برای اهداف مهم تر در دراز مدت” تعریف می شود.

    شما در محل کار همه کارها را انجام نمی دهید زیرا ممکن است اخراج شوید. هیچ کس هر روز صبح کیک شکلاتی نمی خورد زیرا قبل از 32 سالگی دچار حمله قلبی شده است. کسی قبل از آوردن بچه ها از مدرسه به خانه وریدی هروئین تزریق نمی کند … یا پیامبر اسلام (ص) آیا من هم باید این موضوع را توضیح دهم؟

    مطمئناً این موارد بسیار مفید است ، اما مردم مشکلات بزرگتر و بزرگی نیز دارند و تا زمانی که به مشکلات اصلی خود نرسند می توانند چنین مواردی را به تعویق بیندازند. بله ، این “بلوغ” نامیده می شود. این کار توسط “بزرگسالان” انجام می شود ، نه “لندور الدنگ”.

    خیانت در همین گروه قرار می گیرد. بدون شک مردم به دلیل علاقه زیاد به لذت او را دنبال می کنند. اما بزرگسال کسی است که این خواسته سودگرایانه را نادیده می گیرد تا عهد بلند مدت و مهم خود را نقض نکند.

    دلالان خیانتکار به دو طعم در می آیند: بدبختی-جبران کننده و قدرت خوار.

    غرامت کسانی هستند که دائماً به فکر منافع شخصی خود هستند زیرا احساس نارضایتی می کنند و باید کاری برای جبران آن انجام دهند. برای کسانی که این ماهیت منفی دارند ، مشکل فقط به خیانت ختم نمی شود. آنها ممکن است به الکل اعتیاد پیدا کنند ، مهمانی های ناپسند برپا کنند ، معتاد شوند یا جاه طلبانه سعی کنند بر آن غلبه کنند.

    یا فقط سعی کنید همه دنیا را تسخیر کنید!

    چنین افرادی هستند که حرص و طمع قدرت دارند. به عنوان صاحبان قدرت ، چنگیز خان یا نمونه های مدرن تری مانند بیل کلینتون و آرنولد شوارتزنگر که به همسران خود خیانت کردند. چنین افرادی کسی ندارند که در مقابل آنها بایستد و به آنها نه بگوید. آنها عواقب شدیدی را در اعمال خود مشاهده نخواهند کرد. یا مثلاً در مورد چنگیز خان ، با مردی در کنار ما که پیر و جوان را در استان کتک می زند و اکنون می خواهد هفته جاری را در حرمسرا خود بگذراند. در بهترین حالت ، آنها فقط می توانستند به او بگویند: “قهرمان خفه نشو!”

    اما این موارد لازم نیست برای افراد صاحب قدرت اتفاق بیفتد. این افراد ممکن است کسانی باشند که قدرت روابط شخصی را در انحصار خود دارند ، افرادی که عمل آنها توسط شریک زندگی خود به طور جدی پاسخگو نیست. بله ، هرکسی می تواند سهواً به شریک زندگی خود خیانت کند. عاملی که ما را مجبور به ذکر دلیل دوم می کند.

    دلیل شماره‌‌ی ۲: عدم وجود رابطه‌ی عاشقانه

    اگر بگوییم احتمال خیانت در روابط مستقیماً با حجم تاریک آنها ارتباط دارد ، ما آپولو پخش نمی کنیم.

    مشکل این است که بسیاری از مردم اعتراف نمی کنند که رابطه آنها بد است. آنها احتمالاً از خانواده هایی می آیند که رنج آنها بر روابطشان غلبه دارد یا آنقدر سابقه طولانی در روابط ناخوشایند دارند که اصلاً نمی دانند معنای “ناراضی” چیست. مشکلی برای آنها نیست.

    اما یک روز آنها سر خود را برگردانده و آن را می بینند ، ای قلب بی خیال! مامور پست دو بار زنگ خانه را به صدا در می آورد (اشاره به خیانت مهمانخانه در فیلم “پستچی همیشه دو بار زنگ می زند”). همه چیز خوب پیش می رفت! مرگش چه شد؟

    عدم وجود رابطه‌ی عاشقانه

    بدون گاوچران! اوضاع خوب پیش نمی رفت. بگذارید چرا توضیح دهم.

    پستچی همیشه دو بار زنگ می زند

    دو نوع رابطه وجود دارد که می تواند منجر به خیانت شود. در هر دو این الگوها یک “مرزبندی” ضعیف وجود دارد و هر دو یک محیط توهم آمیز را ایجاد می کنند ، گویی که “همه چیز عالی است” ، در حالی که در عمل این رابطه مانند کود گاوی پوسیده با قلب استنسیل و قرمز است که آنها را به رنگ رنگ آمیزی می کنند.

    اولین نشانه این است که یکی از شرکت کنندگان در رابطه احساس می کند که “همه کارها را برای طرف مقابل انجام داده است”. حسابی به او توجه کرد ، هرچه می خواست به او داد و در مواردی از او حمایت کرد. چنین شخصی احساس “مقدس” می کند ، و بعد چه اتفاقی می افتد؟ حدس زدید: به او خیانت خواهد شد.دلیل ناسالم بودن این رابطه این است که وقتی کاری برای شریک زندگی خود انجام می دهید ، وقتی با همه مشکلات او روبرو می شوید و به او نشان می دهید که هر اتفاقی که بیفتد ، همیشه آن را از خدا می خواهید. در واقع به او نشان می دهید که انجام نمی دهید آی تی. شما قطعاً باید نگران عواقب اعمال او باشید. تارفت می رود سرکار و هر کاری می خواهد انجام می دهد ، این کار را می کند و اخراج می شود و “شما از او حمایت می کنید!” شما شش ماه مانند یک کاسه روی کاناپه می گذرانید ، در حالی که دائماً رزومه خود را برای این و آن شرکت ارسال می کنید. چه شد که فکر کردید رفتار او تغییر خواهد کرد؟

    این مطلب ادامه دارد … .

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    1 × دو =

    دکمه بازگشت به بالا